سیرک انتخاباتی ایران – که در فارسی به آن می گویند – در حال فعالیت است و در مجموع شش نامزد مورد تایید شورای عالی بازرسی تحت کنترل رهبری یعنی شورای نگهبان قرار دارد. این شش نفر بالاتر از خنجر زدن به یکدیگر نیستند و چاقوها در هفته های آینده به طور کامل به نمایش در خواهند آمد.
در واقع، رژیم به طور ضمنی این سیرک را تشویق می کند تا توهم رقابت سیاسی را در درون نظام استبدادی خود ایجاد کند. اما در پشت صحنه، رهبر معظم انقلاب آیت الله علی خامنه ای قبلاً انتظارات خود را بیان کرده است. و از میان شش نامزد، تنها دو نفر دارای ویژگی ها و روابطی هستند که معیارهای خامنه ای را برآورده می کند: سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف.
هم جلیلی و هم قالیباف بخشی از هسته داخلی تندرو رژیم هستند. جلیلی یک مذاکرهکننده سابق تندرو هستهای و در حال حاضر نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی، بالاترین نهاد سیاست خارجی و امنیتی بود. جلیلی به دلیل رویکرد ایدئولوژیک سازش ناپذیر و سازش ناپذیر به برنامه هسته ای رژیم شهرت یافت.
قالیباف به عنوان فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده سابق نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به قدرت رسید. او در تظاهراتهای بعدی علیه رژیم در ایران، یک چرخ دنده کلیدی در ماشین سرکوبگر کشور بود. شهردار سابق تهران بیشتر به خاطر رسوایی های متعدد فسادی که او و خانواده اش در آن درگیر بودند، شهرت دارد. قالیباف که در حال حاضر ریاست مجلس ایران را برعهده دارد، بقای سیاسی خود را مدیون دفتر رهبری است که تاکنون همواره برای نجات چهره از رسوایی های فساد وارد عمل شده است.
برای خامنه ای، جلیلی و قالیباف هر دو روی یک سکه هستند. می توان به هر دوی آنها اعتماد کرد و آنها را برای اجرای برنامه بلندمدت رهبری که در نهایت هدف رئیس جمهور جدید خواهد بود، کنترل کرد.
فاز دوم
پنج سال پیش، خامنه ای جمهوری اسلامی 45 ساله را در مسیر «مرحله دوم انقلاب اسلامی» قرار داد. محور این پروژه که در بیانیه ای با همین عنوان بیان شده است، هدف خامنه ای از شخصی سازی کامل قدرت در همه شاخه های جمهوری اسلامی، از نهادهای سیاسی گرفته تا ارتش و بوروکراسی است. او پیشبینی میکند که این امر باعث تحکیم نخبگان آیتالله و تضمین یک جانشینی روان و منظم میشود و تضمین میکند که ایدئولوژی خامنهای از او بیشتر خواهد ماند.
در طول پنج سال گذشته، خامنهای با نصب نسل جدیدی از مطلقگرایان خامنهای – به اصطلاح – روند «تصفیه» را آغاز کرده است.جوان و حزب الله” (جوان و از نظر ایدئولوژیک سخت) طبقه. ابراهیم رئیسی در حقیقت بخشی از این پروژه انتصاب او به ریاست جمهوری در ژوئن 2021 بود. این روند پاکسازی حتی وفاداران به رژیم – از جمله علی لاریجانی رئیس سابق مجلس و حسن روحانی – رئیس جمهور سابق را از هسته درونی رژیم خارج کرد.
این مانیفست – که در غرب اقبال کافی پیدا نکرده است – در پنج سال گذشته علیرغم همه فشارهای داخلی و خارجی دیگر بر رژیم خامنهای در کانون توجه قرار داشته است. او برای رسیدن به این هدف، زمان، منابع و سرمایه سیاسی قابل توجهی را صرف کرد.
همانطور که خامنه ای بارها تاکید کرده است، جمهوری اسلامی یک “ریل راه آهن” مشخص دارد.کلجگزاری) که قابل تغییر نیست. این سفر مقدر دقیقاً مانیفست «مرحله دوم انقلاب اسلامی» است. این برنامه ای است که فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – به ویژه عوامل امنیتی و اطلاعاتی که مسئول خنثی کردن نافرمانی نخبگان هستند – با جان و دل به آن متعهد شده اند. از دیدگاه خامنه ای، مرگ اخیر رئیسی صرفاً به معنای مرگ رادیو قطار است. خط راه آهن مختل نشد.
این بدان معنا نیست که مرگ رئیسجمهور بیاهمیت بود: خامنهای دههها را صرف آراستگی و سرمایهگذاری روی دستیار وفادار خود بهعنوان جانشین احتمالی کرد. اکنون آیت الله 85 ساله برای ادامه سفر به یک جفت دست «ایمن» دیگر نیاز مبرم دارد. انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در 28 ژوئن برگزار شود، عملاً انتخابات مستقیم مقام معظم رهبری برای اجرای مانیفست «مرحله دوم» وی خواهد بود. بنابراین، تقریباً می توان مطمئن بود که رئیس جمهور بعدی متعلق به کیش شخصیت «جوان و سرسخت» خامنه ای خواهد بود.
سردرد خامنه ای
این موضوع ایده “گشایش سیاسی” را که برخی ناظران در مورد آن حدس می زنند منتفی می کند. با این حال، هفته های آینده برای خامنه ای سردرد خواهد بود.
حتی پس از ایجاد کیش شخصیت، آیتالله سالخورده برای تحکیم نخبگان خود و اجتناب از رقابت بالقوه برای نفوذ تلاش خستگیناپذیری کرد. با این حال، تا زمانی که رئیس جمهور جدید انتخاب نشود، این امر اجتناب ناپذیر است. مانند کوسه هایی که بوی خون می دهند، قبایل مختلف الیگارشی تحت کنترل خامنه ای از قبل شروع به درگیری با یکدیگر کرده اند.
اما آیتالله به کسی نیاز دارد که ویژگیهای مشابه رئیسجمهور دست نشانده فقید رئیسی داشته باشد: از نظر ایدئولوژیک به اندازهای متعهد باشد که اجرای مانیفست خود را تضمین کند، اما آنقدر ضعیف باشد که کاملاً توسط خودش و دفترش کنترل شود. بایت رهبری).
به عبارت دیگر، جعبههایی وجود دارد که نامزدها باید آنها را بررسی کنند تا از نعمت خامنهای برخوردار شوند. و در چند روز گذشته افراد نزدیک به ولی فقیه و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جزئیات را روشن کرده اند.
اولاً به گفته روحانی تندرو عبدالله حاجی صادقی – نماینده ولی فقیه در سپاه – این شخص نیز مانند رئیسی باید «اطاعت کورکورانه» نشان دهد.تابو در ولایت) نسبت به خامنه ای بدون اینکه او یا سیاست هایش را زیر سوال ببرند. به نظر می رسد این امر مسعود پزشکیان خود را «اصلاح طلب»، نماینده فعلی مجلس که حمایت نخبگان به اصطلاح «اصلاح طلب» مانند جواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق را به دست آورده است، حذف می کند.
تنها چیزی که می تواند دلیل پزشکیان را برای تایید شدن به عنوان نامزد توسط شورای نگهبان تحت کنترل خامنه ای – که همه نامزدها را بررسی می کند – توضیح دهد، افزایش مشارکت سیاسی بدون به چالش کشیدن دستور کار رهبر معظم انقلاب است. محافل خامنهای احتمالاً محاسبه کردهاند که پزشکیان هیچ رأیدهندهای ندارد و بنابراین چالشی واقعی برای نامزدهای مورد نظر رهبری ایجاد نمیکند. در حالی که مشارکت بالای مردم به طور بالقوه میتواند این طرح مفصل را مختل کند و به نفع پزشکیان عمل کند، این بسیار بعید است. علاوه بر این، چنین نتیجهای همیشه میتواند توسط خامنهای لغو شود، همانطور که پس از رای تقلبی در سال 2009 مشاهده شد.
خامنهای به رئیسجمهور بعدی نیاز دارد که یک مهر لاستیکی باشد – و دفتر او این را کاملاً روشن کرده است. هفته گذشته، علیرضا پناهیان، یکی از اعضای ارشد دفتر رهبری تاکید کرد که رئیس جمهور باید برای خامنه ای “فداکاری” کند و بداند که او صرفا “رئیس 300000 بوروکرات است.” به عبارت دیگر رئیس جمهور بعدی باید بی جاه طلب باشد و حدود قدرت خود را بداند.
نامزدهای رقابتی
با در نظر گرفتن این معیارها، چهار کاندیدای متناسب با این مشخصات وجود دارد: جلیلی، قالیباف، علیرضا زاکانی (شهردار مستقر تهران و با سپاه پاسداران) و امیرحسین قاضی زاده هاشمی (رییس بنیاد شهید). رقابت بین این چهار نامزد نه تنها پایگاه اجتماعی بسیار محدود جمهوری اسلامی را – ایجاد توهم رقابت – بسیج می کند، بلکه فرصت تبلیغاتی برای رژیم برای “مشروعیت بخشیدن” به خود در چشم جامعه جهانی فراهم می کند.
همه این نامزدها معیارهای مقام معظم رهبری را دارند. یکی از عوامل کلیدی در تعیین سرنوشت آنها، روابط خود با دفتر رهبری، از جمله پسر قدرت طلب خامنه ای و جانشین احتمالی مجتبی، و همچنین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود. از چهار نام فوق، دو نفر با مقام معظم رهبری و سپاه ارتباط نزدیک دارند: قالیباف و جلیلی.
به عبارت دیگر رقابت اصلی بین این دو نامزد است که اهل استان خراسان زادگاه خامنهای هستند. قالیباف روابط نزدیک تری با گروه قدیمی گارد دارد، در حالی که جلیلی در میان نسل جوان این گروه و در میان رای دهندگان اسلامگرا محبوبیت بیشتری دارد.
جدای از فقدان پایگاه مردمی در حوزه کوچک اسلامگرای رژیم، مانع اصلی که قالیباف را از ریاست جمهوری بعدی باز می دارد، سابقه وی در زمینه فساد است که به طور گسترده توسط پایگاه اسلامگرای جوان رژیم مورد انتقاد قرار می گیرد. با توجه به این موضوع، قالیباف که در سی سال اخیر در میان نخبگان سیاسی برتر بوده، چهره شناخته شده تری نسبت به جلیلی در افکار عمومی است. این ممکن است به نفع او باشد، به ویژه در میان ایرانیان بی سواد در مناطق روستایی بیشتر که اطلاعات خود را فقط از تلویزیون و رادیو تحت کنترل دولت دریافت می کنند.
در این زمینه، حداقل روی کاغذ، جلیلی مظهر پنهان رئیسی 2.0 برای خامنه ای است. او یک شخصیت عمیقا ایدئولوژیک با شخصیت بسیار کم است. جلیلی هرگاه با شکست هایی مواجه می شد – از جمله شکست در انتخابات و حتی رد صلاحیت – شکست را بی سر و صدا پذیرفت و هرگز سیاست های خامنه ای را زیر سوال نبرد. او دارای تجربه بوروکراتیک گسترده و پیوندهای قوی با گروه جدیدی از تکنوکرات های تلقین شده – معروف به من صادقی دارم – که بوروکراسی را به عنوان بخشی از فرآیند پاکسازی خامنه ای مسدود کرد. مذاکرهکننده سابق هستهای همچنین روابط بسیار قوی با دفتر خامنهای دارد و در واقع نماینده ولی فقیه در شورای عالی امنیت ملی – عالیترین نهاد سیاستگذاری خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی است.
جلیلی همچنین ارتباط بسیار نزدیکی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارد. او از جانبازان جنگ ایران و عراق است و در نیروی انتظامی بسیج خدمت کرده است. از قضا، تنها چیزی که علیه متعصب تندرو کار می کند، این واقعیت است که برخی از نخبگان رژیم او را یک افراطی اسلام گرا، حتی با معیارهای جمهوری اسلامی، می دانند. اما برای خامنه ای این ممکن است به نفع جلیلی باشد.
فرقی نمی کند که آیت الله پیر کیست در حقیقت جانشین رئیسی – چه جلیلی و چه قالیباف – را به عنوان رئیس جمهور منصوب می کند یک چیز مسلم است: «راه آهن» تعیین شده خامنه ای توسط رئیس جمهور بعدی تغییر نخواهد کرد. در هر صورت، نتیجه انتخابات می تواند دیدگاه رهبر عالی رتبه را نسبت به عملکرد طبقه مدیریتی جوان و تندرو آشکار کند. اگر جلیلی پیروز شود، به معنای رضایت کامل خامنهای از مدیریت بوروکراسی رئیسی است که باعث ظهور نسل جدیدی از تکنوکراتهای تلقین شده شده است. اما اگر قالیباف پیروز شود، مهمترین درس این خواهد بود که مقام معظم رهبری به تواناییهای بوروکراتیک فرقه شخصیت جوانتر خود اعتماد کامل ندارند و در عوض بیشتر به گروهی از پاسداران قدیمیتر و با تجربهتر و تندروهای سنتی متکی هستند. در هر صورت، تنها یک برنده واقعی “رای” آینده وجود خواهد داشت – خود خامنه ای.
سعید گلکار مشاور ارشد اتحاد علیه ایران هستهای و دانشیار بنیاد UC در گروه علوم سیاسی در دانشگاه تنسی در چاتانوگا و از اعضای انجمن خاورمیانه است.
کسری اعرابی، مدیر تحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اتحاد علیه ایران هستهای است. او در حال تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه سنت اندروز است، جایی که تحقیقاتش بر روی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی متمرکز است.
تصویر: ویکی مدیا