تأملی در مورد چگونگی برگزاری روز یادبود


یادداشت سردبیر: این مقاله در ابتدا در سال 2014 منتشر شد.

امروز، پس از نوشتن این مطلب، به ایستگاه کلبه سوئیس می‌روم، از خط Jubilee به خیابان Bond می‌روم و از آنجا به سمت شرق در خط مرکزی حرکت می‌کنم. من از پیچ و خم شبکه متروی لندن در سایه گنبد قدرتمند کلیسای جامع سنت پیتر بیرون خواهم آمد. پل. وقتی داخل شدم، به انتهای شرقی ساختمان می روم و کلیسای یادبود آمریکایی را پیدا می کنم. این گوشه از مجموعه کلیسای جامع در طول جنگ جهانی دوم در اثر حملات هوایی ویران شد و کلیسای کوچک به عنوان یادبود آمریکایی هایی که در جریان درگیری جان باختند، بازسازی شد.

اینجا مکان من برای تأمل و جشن گرفتن این روز خواهد بود. روز یادبود هم یک روز ملی و هم یک روز عمیقا شخصی است. هر یک از ما روز یادبود را متفاوت تجربه می کنیم. اما صرف نظر از چگونگی تجربه، این روزی است که ما به عنوان یک ملت آن را به عنوان لحظه ای کنار می گذاریم که می توانیم چند لحظه را به یاد آوریم.

خاطرات خاصی هستند که اگرچه همیشه حضور دارند، اما هر روز یادبود به سراغم می آیند. یادم می آید لحظه ای که خبر اولین نفر از دسته مدرسه افسری ام را شنیدم که در عراق یا افغانستان جان باخت. “پرواز قهرمانان” را به یاد می آورم که به پایگاه های ما رسیدند تا سربازان کشته شده را در اولین مرحله سفر به خانه حمل کنند. یادم می آید دستبندهایی را که می زدیم، هر کدام نام یکی از دوستانش را داشت که خیلی زود مرده بود و چند مچ دستی که با گذشت سالهای جنگ بدون هیچ تزئینی باقی مانده بود.

اما اینها خاطرات من است. تعداد کمی از ما هستند که خاطرات خود را نداشته باشیم. آنها ممکن است از جنگ های امروز یا دیروز آمده باشند. آنها می توانند تلخ یا زودگذر باشند. آنها ممکن است نماینده دوستان، برادران و خواهران، پسران و دختران، همسایگان یا به سادگی کسی باشند که ما درباره آنها خوانده ایم. مهم نیست. امروز روزی است که برای پیشبرد این خاطرات کنار می گذاریم.

و همانطور که هر آمریکایی احساس می کند روز یادبود منحصر به فرد است، هر یک از ما آن را به روش خود جشن خواهیم گرفت. من در یک مراسم یادبود در نمازخانه ای در پایگاه کوچکی در بغداد شرکت کردم. من غروب آفتاب را بر فراز دشت های غبارآلود ولایت هلمند از بالای سنگر تماشا کردم. به گورستان ملی آرلینگتون رفتم. و امسال به یک کلیسای کوچک یادبود در مرکز لندن خواهم رفت. از زمانی که استفاده از ACU را متوقف کردم، چیزهای زیادی در زندگی من تغییر کرده است. علامت گذاری این روز چیزی است که هرگز نخواهد بود.

تقویم ما پر است از تعطیلات با عناصر نمادین و مشخصه مرتبط با آنها. کریسمس درختان خود را دارد، شکرگزاری بوقلمون خود را دارد، عید پاک تخم مرغ و خرگوش خود را دارد. روز یادبود یک بوم خالی است که می‌توانیم آن را به هر شکلی که صلاح بدانیم گرامی بداریم. مردان مسن می توانند داستان هایی در مورد دوستان خود برای فرزندان، نوه ها و نوه های خود تعریف کنند. دامپزشکان جوان می‌توانند برای یادآوری داستان‌هایی درباره «یک بار» که یک دوست خاص قبل از ناپدید شدن، کاری عالی، خنده‌دار یا دیوانه‌کننده انجام داده، ایمیل ارسال کنند. برخی از قبرستان ها بازدید می کنند، برخی دیگر مدتی را تنها می گذرانند، و برخی دیگر نیز لحظاتی را در یک روز آشفته و شاد با خانواده یا دوستان به یاد می آورند. مهم نیست چگونه این کار را انجام دهیم. تنها چیزی که مهم است این است که ما آن را انجام دهیم.

ما واقعاً نمی گوییم “روز یادبود مبارک”. صداش خوب نیست. در عوض و از طرف جنگ روی صخره هافقط این را بگویم که امیدوارم آخر هفته خوبی را سپری کرده باشید و بتوانید هر طور که می خواهید امروز را جشن بگیرید. اگر به نظر شما درست است، راه درستی برای رفتن است.

جان امبل مدیر تحریریه مؤسسه جنگ مدرن در وست پوینت است. او افسر اطلاعات نظامی در نیروهای ذخیره ارتش ایالات متحده و جانباز جنگ در عراق و افغانستان است. او سردبیر سابق این نشریه است جنگ روی صخره ها.

عکس: عکس نیروی هوایی ایالات متحده توسط Airman Juliana Londono



دیدگاهتان را بنویسید